کلاهی زرین بر سر مرشد اصفهانی
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۶۲۵۵۵
وقتی صدای زنگ زورخانه، ضرب مرشد اصفهانی و چرخ میاد گود با هم هم آمیخته میشود انگار در جهانی دیگر سیر میکنیم.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، هنر نقالی و شاهنامه خوانی، دو هنر متفاوت از یکدیگر هستند و وقتی هر دو هنر توسط یک مرشد اجرا میشود بیشک حال و هوایی دگر دارد. مرشدی که در کودکی قرآن و شاهنامه میخوانده و سپس به صورت حرفهای ورزش زورخانهای را آغاز کرده است تا در مسیری قرار بگیرد که با عشق، علاقه و پشتکار بتواند در سطح بین المللی مطرح شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مرشد، نقال و شاهنامه خوان که به «زرین کلاه» تخلص دارد، سال ۱۳۶۰ در خیابان کاوه اصفهان چشم به جهان گشود و بهواسطه حرفه موروثی خانواده خود در ۷ سالگی خواندن قرآن، مداحی و شاهنامه خوانی را آغاز کرد.
قاسم هاشمی به خبرنگار ایمنا میگوید: در سال ۷۴ ورزش باستانی را در زورخانه محله دروازهنو آغاز کردم که با مرشد زنگنه آشنا شدم و پس از یک سال به مرشدی علاقهمند و وارد این حوزه شدم. همان زمان با نقالی آشنا شدم و به واسطه شاگردی مرحوم مرشد کمال عطایی که به مرشد کهنهسوار ایران معروف بود و زورخانه کمال را اداره میکرد مرشدی را آغاز کردم.
وی میافزاید: در خدمت سربازی هم در پادگان میثم ۲ تهران با یکی از سرهنگهای پادگان و یکی از هم خدمتان که هر دو باستانی کار بودند زورخانهای به اسم عاشقانه ولایت را در پادگان تأسیس کردیم، که آنجا مرشد زورخانه بودم و مربیگری ورزش زورخانهای نیست انجام میدادم. از طرفی با توجه به آشنایی که با نقالی داشتم و شاهنامه خوانی میکردم، تصمیم گرفتم این دو حوزه را به یکدیگر مرتبط کنم و علی رغم اینکه خیلیها تصویر درستی از این موضوع نداشتند تلاش کردم تا به معنای واقعی نشان دهم نقالی و شاهنامه خوانی دو هنر مجزا از یکدیگر هستند.
مرشد زرین کلاه تصریح میکند: از سال ۸۰ فعالیتم را در حوزه نقالی و شاهنامه خوانی گسترش دادم و با ارگانهای مختلفی از جمله شهرداری اصفهان همکاری کردم که همین همکاری و اجرا در برنامه فرهنگی ICCN موجب شد به فستیوال راه ابریشم در شهر گیونجو کشور کره در سال ۲۰۱۵ دعوت شوم. این فستیوال در حوزههای ورزش باستانی، موسیقی سنتی، خیمه شب بازی و نقالی برگزار میشد که به عنوان نقال در آن شرکت کردم.
هاشمی با اشاره به حس و حال خوب ضرب زدن در زورخانه ادامه داد: ضرب زورخانه نُت خاصی ندارد و مرشد باید این ورزش را انجام داده باشد تا بتواند مرشدی کند چرا که ضرب زورخانهای که مرشد میزند بر اساس حرکت ورزشکار میانه گود است و تغییر حرکت ورزشکار ضرب آهنگ ضرب را عوض میکند؛ این ضرب نشانه طبل جنگ است که برای آمادگی سپاه ایران در قبل از اسلام به وجود آمده و بعد از اسلام پوریای ولی نظام جامعی به این ضرب داده که بر اساس معیارهای اسلامی و شیعی است.
وی تاکید میکند: ورزش زورخانهای به آداب اسلامی و فرهنگ تشیع ۱۲ امامی مزین شده و میل یا گِورگه نشان گرز تخته شنا نشان شمشیر سنگ نشان سپر و کباده نشان کمان است که برای ارتقا روحیه جوانمردی مرشد زورخانه شاهنامه یا شعرهای حماسی و پس از آن هم اشعاری در مدح حضرت علی (ع)، ائمه اطهار (س) و پهلوان کربلا حضرت ابوالفضل عباس میخواند. ضمن اینکه گود زورخانه در ابتدا گودتر و خاکی بوده که کشتی پهلوانی در آن برگزار میشده و پس از آن به دلیل ۴ بعدی بودن معماری ایرانی به ۴ گوش تغییر کرده، اما بعد از اسلام به تاسی از ضریح اهل بیت به ۶ و ۸ گوش تغییر شکل داد.
مرشد و نقال اصفهانی مدیریت زورخانه توسط مرشد را ضروری دانسته و اضافه میکند: مرشد باید از ضرب زدن بر اساس حرکت ورزشکار، تا رصد ورود و خروج افراد و نواختن زنگ همه را یک جا انجام دهد. البته منظور از ضرب زدن در زورخانه این نیست که ضرب به صورت موسیقی نواخته شود بلکه در ضرب زورخانه مرشد باید دست را شلاقی روی پوست فرود آورد.
هاشمی خاطر نشان میکند: پس از سال ۸۰ که فعالیت نقالی را گسترش دادیم، توانستیم در سال ۹۴ کانون نقالی اصفهان را تأسیس کنیم و بعد به دلیل اینکه من همواره برای اجرای برنامه در سفر هستم و نمیتوانستم دفتری رسمی برپا کنم، نام کانون را به مکتب نقالی اصفهان تغییر یا به نوعی ارتقا دادم تا بتوانیم مفهوم صحیح نقالی را ترویج دهیم.
کد خبر 721473منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهرداری اصفهان مرشد زورخانه مدیریت شهری کلانشهر شهر نقالی نقالی خوانی شهرداری منطقه 8 اصفهان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق شاهنامه خوانی زورخانه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۶۲۵۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه ، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران - حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغه ای مهم تر از حجاب ندارد، در خطبه های این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را می توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
سپاس از آقای علم الهدی که در خطبه های نماز جمعه، اشاره ای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است! اما از آقای علم الهدی می پرسیم ماجرای بهار 1390 میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان می آوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشی های دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت 2200 متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامه ای که امروز شما بدان استناد می کنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامه ای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشی های شاهنامه می شدید و لااقل به دوستان تان می گفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشین تر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما ، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عده ای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست می گویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوش هایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری می کنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا می کنید دست به دامن ایران باستان می شوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشی های شاهنامه هم تحمل نمی شود ولی صحبت از حجاب که می شود یادتان می افتد در همان شاهنامه ای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیده های ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سال ها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوان ها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزی هایی هستند که نتیجه اش را در خیابان ها می بینند و بعد، از پلیس ها می خواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر منیژه و منیژها در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوشش هایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزن ها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدان ها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!